جدول جو
جدول جو

معنی غلبه کن شدن - جستجوی لغت در جدول جو

غلبه کن شدن
(دَ خوا / خا دَ)
سوراخ شدن به علت گرفتن به چیزی نوک تیز: صندلی میخ داشت پیراهنم غلبه کن شد، یعنی مثلث گونه ای از آن جدا شد، در حالی که از یک سوی هنوز به جامه متصل است. غلبکن شدن. رجوع به غلبکن و غلبه شود
لغت نامه دهخدا
غلبه کن شدن
گیر کردن جامه به میخ یا چیز نوک تیز دیگری و پاره شدن آن چون مثلثی که دو ضلع آن از اصل جدا شده و یک ضلع بجامه پیوسته باشد
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دَ خوا / خا کَدَ)
در تداول امروز، گرفتن جامه به میخ یا چیز نوک تیز دیگر و پاره شدن چون مثلثی که دو ضلع آن از اصل جدا شده و یک ضلع به جامه پیوسته باشد. در قدیم غلبکن گویا به معنی مطلق سوراخ می آمده است. و غلبه به معنی سوراخ است. غلبه کن شدن. رجوع به برهان قاطع ذیل غلبه شود
لغت نامه دهخدا
گیر کردن جامه به میخ یا چیز نوک تیز دیگری و پاره شدن آن چون مثلثی که دو ضلع آن از اصل جدا شده و یک ضلع بجامه پیوسته باشد
فرهنگ لغت هوشیار